شهید داود توکلی

شهید داود توکلی

دانشجوی مقطع کارشناسی رشته مهندسی معدن

تاریخ و محل تولد: ۱۷ اسفند ۱۳۴۵، تهران

تاریخ و محل شهادت: ۱۹ فروردین ۱۳۶۶، شلمچه، کربلای۸

مزار: بهشت زهرا (س) قطعه ۲۹ ردیف ۸۴ شماره ۳

زندگینامه

در یکی از روز های سرد زمستان سال ۱۳۴۵ هنگامی که طبیعت به استقبال بهار رفته بود و شکوفه ها منتظر دیدن آفتاب گرم بهاری بودند در یکی از خانواده های مذهبی در تهران کودکی چشم به جهان گشود که نامش را داود نهادند، داود دوران طفولیت را در دامان پر مهر خانواده پشت سر گذاشت هنگامی که به سن قانونی رسید وارد مدرسه شد با توجه به هوش و استعداد بالایی که داشت اغلب جزو شاگردان ممتاز کلاس به شمار می رفت کلاس پنجم ابتدایی را یه اتمام رسانده بود که انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به رهبری مرجع عظیم الشان جهان اسلام حضرت امام خمینی اوج گرفت و پایه های لرزان حکومت جابر پهلوی را واژگون ساخت و او که در محیطی مذهبی رشد یافته بود خیلی خوب پیام انقلاب را دریافت و در افشای چهره ی جنایت کار رژیم شاهنشاهی در حد توان فعالیت کرد فعالیت های اولیه ی خود را همراه با دوست صمیمی خود شهید امامی به صورت به صورت تشکیل نمایشگاه ها و اجرای نمایش نامه های مختلف شروع کرد و با تشکیل انجمن اسلامی در محیط مدرسه فعالیت خود را گسترش داد و با شرکت در بسیج مستضعفین خود را به فنون نظامی نیز مجهز ساخت با هجوم ارتش متجاوز صدام به خاک پاک میهن اسلامی مان و با کشتار و تخریب شهر ها و روستا ها توسط مزدوران از خدا بی خبر او نیز هم چون سایر فرزندان انقلاب احساس نمود که باید برای سرکوبی متجاوز به وظیفه ی خود عنل نماید و بدین شکل برای اولین بار در سال ۶۱ عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد، و این آغاز راهی پرنشیب و فراز بود که انتهای آن به سعادت و رستگاری ختم می شد. نخستین عملیاتی که شرکت داشت عملیات بیت المقدس بود که منجر به آزادی خرمشهر از چنگال رژیم جنایت کار بعثی شد، او در طی این عملیات از ناحیه ی پای چپ مجروح شد و مدتی در بیمارستان بستری شد که پس از بهبودی بلافاصله باز می گردد و در خط پدافندی جبهه در عملیات های محدودی که انجام می شد شرکت می جست، با پایان یافتن ماموریت دو بار دیگر نیز به این جبهه اعزام می گردد و در نبرد با صدامیان در سنگر شرف و انسانیت حضور می یابد مدتی بعد در والفجر ۲ شرکت نمود و با خلق رشادت های به یاد ماندنی یکی از گردانندگان خط محسوب می گردد. در عملیات والفجر هشت همراه با شهیدان مصطفی پیر علی و عباس به عنوان آر پی جی زن در صف مقدم نبرد به شکار تانک های صدامیان می پرداختند و پس از انهدام چندین دستگاه تانک دشمن از ناحیه ی پای چپ مجدداً مجروح و روانه ی بیمارستان می شود. ولی ردح تلاش گر وی خوابیدن بر تخت بیمارستان را تحمل نکرد و در حالی که هنوز جراحات وارده التیام نیافته بود که مستقیماً به منطقه ی عملیاتی باز گشت این بار با مسئولیت فرمانده دسته در عملیات کربلای یک شرکت جسته و با شجاعت ها و دلاوری ها بی شمار در حالی که گروه کثیری از صدامیان را به هلاکت رسانده بودند از ناحیه ی دست مجروح می شود ولی با این حال تا اتمام عملیات حاضر به ترک منطقه نمی شود با اتمام عملیات برای جلوگیری و مقابله با تانک های دشمن در واحد پدافندی مهران باقی می ماند و هنگامی که عملیات کربلای چهار شروع شد برای سردرگمی دشمن همراه با سایر همرزمان اقدام به یک حمله ی مخدود می نماید که در طی آن از ناحیه ی دو پا مجروح به بیمارستان منتقل می شود و با شروع عملیات کربلای پنج با استفاده از عصا عازم شلمچه می شود. او در طی حضور مداوم و بی وقفه خویش در جبهه ها از محیط معنوی جبهه به خوبی استفا ه می کند و در راه تزکیه نفس و پرورش روحیه ی ایمانی کمال تلاش را می نماید. فعالیت در جبهه ها مانع از توجه عمیق او به ادامه تحصیل نشده و با تلاش و پشتکار عجیبی به خواندن دروس همت می گمارد و سال های سوم و چهارم دبیرستان را در طی یک سال به اتمام رسانده و با شرکت در کنکور سراسری موفق می شود ر رشته ی مهندسی معدن قبول شود. از آن جایی که بر این باور بود که هر کس که وارد دانشگاه می شود باید از تعهد برخوردار باشد لذا در هیئت مرکزی گزینش در وزارت علوم مشغول فعالیت شد رسیدگی به امور دیگران هم دردی با مصیبت زده ها و دل جویی از خانواده های محترم شهدا از جمله خصوصیات بارز وی بود برای تشویق و ترغیب دیگران در رفتن به جبهه ها تلاش زیادی از خود نشان می داد و از کسانی که نسبت به اسلام انقلاب و رهبریت آن بی تفاوت بودند سخت رنجیده خاطر بود اما او با وجود دلایل بی شمار بدون آنکه هم چون بعضی اشخاص دلایل شرعی و موجه بتراشد دوری از صحنه های نبرد را نتوانست تحمل کند و به دنبال آن پشت پا به تمام ظواهر فریبنده دنیا زد و با شروع عملیات کربلای هشت به جبهه های نبرد شتافت و در حالی که برلب ندای یا حسین (ع) و در دل شوق معبود داشت سرش را به راه خدا داد و روح مقدس و بلندش به ملکوت اعلی پیوست.

گزیده ای از وصیت‌نامه شهید


پس ای معبود از تو می خواهم که این مردمانی را که بی اعتنا نسبت به اسلام و قرآن و خون شهیدان و مقربان درگاهت هستند از صفحه ی روزگار محو بگردان حال من از افرادی که جز گروه دوم محسوب می شوید و اوصاف شما قبلاً ذکر شد چه زن و چه مرد و چه پیر و چه جوان پرسشی دارم و آن این است که آیا هرگز تا به حال در این رابطه با احوال خود تفکر کرده اید؟ آیا تا به حال به هوای نفس خود غلبه کرده اید؟ آیا تا به حال دست رد به سینه ی دشمن انسان یعنی شیطان زده اید و آیا هرگز تا به حال واقعاً هدف و راه مقدس شهیدان و صالحان خداوند را درک کرده اید؟ شما را به خدا سوگند و به حرمت خون پاک این عزیزان قسم برای یک بار هم که شده فکری به حال خود کنید و در پی این اندیشه راه و روش صحیح که همانا راه انبیا و امامان و شهیدان حق می باشد پیشه بگیرید و از این لجن زار حیوانی خود را نجات دهید خداوندا، ای آگاه بر تمام درد ها تو می دانی که ما رزم آوران جبهه حقیم که یاد تو و عشق تو در قلوب ما نقش بسته و با تو بودن از ما جنگ جویان بی باک ساخته است پس از تو می خواهیم که طعم شیرین ذره ای از این احوال را به بندگان گمراه و غافلت بچشان و آنان را به صراط مستقیم هدایت بفرما. حال روی سخنم با پدر و مادر گرامی و عزیزم می باشد. پدر و مادر مهربان و مربیان و معلمان گران قدر من از کودکی آرزو داشتم که در ایام جوانی عصای دست دوران پیری شما شوم و فکر می کردم که شاید با این عمل توانسته باشم ذره ای از دین خود را نسبت به زحمات شما ادا کنم اما افسوس که هم اکنون در این زمان اسلام عزیزمان در خطر حمله ی دشمنانش می باشد و من نیز این چنین اجازه ای ندارم که در پیشگاه شما سروران باشم. شما عزیزان خود بهتر از من می دانید که این جان ها و مال ها و فرزندان همگی آنها امانتی هستند در دستمان که عاقبت باید به دست صاحب اصلی خود باز گردد و به حق که شما عزیزان امانت داران لایق و امین بودید و انشاءالله که هستید. اولیا محترم من کاملاً به این مسئله واقفم که شما سروران در تربیت صحیح من چه بیداری ها و مشقت ها و رنج ها کشیده اید و این را نیز کاملاً یقین دارم که شما همیشه در صدد فراهم آوردن آسایش و خوشبختی من بوده اید بنابراین، ای پدر ای مادر هرگز ناراحت نباشیدکه من کناز شما هجرت کرده ام بلکه باید خیلی شادمان باشید که من به سعادت و خوش بختی ابدی و رضایت کامل معبود خود رسیده ام. ای سروران من هرگز نمی گویم که شما در نبود من نگریید اما خیلی هوشیار باشید که به واسطه ی این فعل شما دشمن دل شاد نشود. پدر گرامی می دانم که بر شما چه گذشته و در راه دین اسلام چه زحمات بی شائبه ای متحمل شدید و زمانی استخوان در گلو و خوازی در چشم بودید و زمانی نیز دل شکسته خسته از دوستان احمق و دشمنان زیرک و منافقین به ظاهر دوست هنوز درد دل های سوزناک و دل نشین شما در ذهن من زنده می باشد و همیشه توکل شما و پشت کار شما رضا بودن و به رضای حق شما، برای من الگو و اسوه بوده است و خداوندا تو می دانی که در مقابل تمام این درد ها جز تو پناه گاهی نداریم. پس ای رب العالمین از تو و فقط از تو می خواهم که به اسن عزیزان در مقابل شدائد و سخن طعنه زنان و نامردان و منافقین روزگار که از این پس افزوده می شود صبر کامل عطا بفرما. ای جوانان عزیز و ای خواهران و برادران گرامی همیشه در پی رضای معبود باشید و تمام افعال و اذکار و افکار خود خود را به این مسیر سوق دهید و تمام اهداف شیطانی را از ذهن خود محو نموده و هیچ گاه در کاری که به خاطر رضای حضرت او می باشد دل سرد و خسته نشوید همیشه گوش به فرمان رهبر و رهبران عزیز انقلاب باشید زیرا که این امر همانا امر امامان و پیامبر اکرم (ص) می باشد هیچ گاه خود را از خط روحانیت و ولایت فقیه جدا نکنید نماز های خود را در سر وقت و با حضور قلی و خشوع و خضوع تمام بر پا دارید زیرا که فقط این گونه نماز هاست کا انسان را به رب خود نزدیک و نزدیک تر می نماید ای برادر و خواهر آگاه باشید که نکند ناگاه با این افعال و انکار و اذکار خود خون این شهیدان را پایمال نمایید و در روط جزا و محشر مورد غضب ائمه معصوم و حضرت حق شوید توسلات خویش را به ائمه معصوم و سالار شهیدان حسین ابن علی علیه السلام بیشتر مورد توجه قرار دهید که ما هر چه داریم از توسل به این خاندان گرامی به دست آورده ایم. خداوندا ما بسیحیان همیشه افتخارمان عشق به اهل بیت بود و خواهد بود و در فضای پاک جبهه های حق علیه باطل قوت دهنده قلوب ما و تقرب جستن به درگاهت را همیشه از توسل به این عزیزان می دانستیم خدایا امیدی به عمل و کردار خود ندارم ولی خدا تمام امیدوارم به کرم و بخشایش تو و شفاعت معصومین تو می باشد در پایان باید بگویم که ای مردم گرچه ما در ظاهر از بین شما هجرت نموده ایم و شما نیز فقدان ما را دراین دنیای فانی احساس می نمایید ولی بدانید که ما به آرزوی دیرینه خود رسیده و با تضمین از میان این جماعات هجرت نموده اید و بدانید شما عزیزان که مانده اید باید چاره ای برای خویش بجویید که راهی دشوار برای شما به جا مانده است. والسلام داود توکلی.