شهید لطف الله عبدالهی
دانشجوی مقطع کارشناسی مهندسی منابع طبیعی - جنگلداری
تاریخ و محل تولد: ۲۶ اسفند ۱۳۴۵، روستای لاشک نوشهر
تاریخ و محل شهادت: ۲۵ اسفند ۱۳۶۶، حلبچه، والفجر ۱۰
مزار: گلزار شهدای یوسف رضا چالوس
زندگینامه
از زبان خانواده شهید: ایشان خودش نسبت به مسائل مذهبی آگاهی داشت و به همان مقدار آگاهی همراه ما انجام میداد. در نماز جماعت شرکت میکرد همیشه در مجالسی روضه خوانی حضور داشت و ایمان و اعتقاد به خدا در همه ی رفتارهای ایشان هویدا بود. در انجام واجبات و مستحبات خیلی دقت میکرد. رابطهاش با قرآن خوب بود و نسبت به ائمه ارادت داشتند. به زیارت امام رضا زیاد میرفت. هنوز سن تکلیف نرسیده بود که روزههایش را میگرفت. همیشه به ما توصیه میکرد که نماز را به جماعت بخوانید ثواب اش بیشتر است. مراسمات ماه محرم، رمضان بسیار شرکت میکرد و هم چنین در مراسمات شهدا شرکت میکرد. دعای ندبه، کمیل و … شرکت میکرد. نهج البلاغه و قرآن مطالعه میکرد. ایشان نماز جمعه را فراموش نمیکرد.
کلاس قرآن همیشه شرکت میکرد.
از تولد تا ۹ سالگی روستای لاشک و در ۹ سالگی روستای حسن آباد چالوس و بعد تا شهادت در چالوس زندگی میکرد.
اول تا سوم در مدرسهی ادب روستای لاشک و سوم درمدرسه ی فردای روشن در روستای حسن آباد گذراند و چهارم و پنجم را در مدرسهی فردای روشن چالوس بود.
از اول تا چهارم نظری رشتهی تجربی مدرسهی دکتر شریعتی چالوس درس خواند. ایشان دانشگاه تهران رشتهی مهندسی جنگل قبول شد. یک ترم را گذراند آن جا بعد راهی جبهه شد. شهریور ۶۶ قبول شد دانشگاه. اوقات فراغت به برادش در کار مغازه کمک میکرد. ۶۵ شهید شد و ادامه تحصیل نداد.
ایشان به خانواده علاقه مند بود. همیشه زبان خوش و رفتار خوب داشتند و با کسی بد نبود از مدرسه میآمد به درس اش میرسید و در کارهای خانه کمک میکرد.مادر: بچهی زرنگی بود در درس اش و به مدرسه خیلی علاقه مند بود. به ما احترام میگذاشت. در اوقات فراغت به برادرهایش در مغازه کمک میکرد. ایشان با مادر ارتباط بیشتر داشتند. با آن سن کم اگر جایی ی عدالتی میدید ناراحت میشد. همیشه خنده بر لب داشت. با همه ی اعضای خانواده در یک سطح برخورد میکرد و با همه خوب بود. در تابستان که ما نبودیم ایشان برای برادرانش غذا درست میکرد و اگر ایشان منزل بود خانه خیلی تمیز بود. خیلی هنرمند بود و جوانی پاک و خوش رو. ایشان خیلی احترام به پدر و مادر میگذاشت. روابط صمیمانه با مردم داشت و اهل صله رحم بود: به مردم کمک میکرد و در امور خیریه هم شرکت میکرد.
ایشان وقتی از مدرسه میآمد به پایگاه مقاومت میرفت، محافل سیاسی شرکت میکرد. ایشان در تظاهرات خیلی تلاش میکرد. با ضد انقلابیون مبارزه میکرد. به خیابانها میرفت و با منافقها برخورد میکرد و شبها برای نگهبانی میرفت. ایشان رسالهی امام را خانه میآورد. یک پایگاه مقاومت داشتیم به نام پایگاه موسی بن جعفر در چالوس که آن جا میرفتند. در دانشگاه عضو انجمن اسلامی بود. ایشان کتابهای امام خمینی، شهید دستغیب و شهید مطهری را مطالعه میکرد. ایشان با سن کم اش با بچهها میرفت شعار میداد.
ابتدا در منجیل آموزش دید بعد از سپاه نوشهر بسیجی عازم مهران شد عملیات والفجر ۳ به عنوان خط شکن.
۱ بهمن سال ۶۳ از سپاه نوشهر بسیجی عازم عملیات والفجر ۶ در دهلران عازم شد.
۲ سال ۶۴ از سپاه نوشهر بسیجی عازم هورالهویزه شد.
۳ سال ۶۵ بسیجی از سپاه نوشهر اعزام شد به عملیات کربلای ۴ شلمچه
۴ سال ۶۶ بسیجی از سپاه نوشهر اعزام شد گردان حمزه سید الشهدا عازم حلبچه شد. عملیات والفجر ۱۰
۲۵/۱۲/۶۶ در حلبچه عملیات والفجر ۱۰ شهادت یافت بر اثر اصابت گلوله تانک و در ۰۷/۰۱/۶۷ تشییع شد و گلزار شهدای یوسف رضا چالوس دفن شد.
یک شب در خانه مشغول نوشتن وصیت نامه بود. برادر زادهاش کنارش بود و پیش عمویش نشسته بود. ایشان گفتند: «فاطمه! اگر عمویت شهید شود تو چه کار میکنی؟» فاطمه خیلی عمویش را دوست داشتند چشمهایش پر از اشک شده بود. مادر شهید هم نشسته بود گفت: لطف الله! مگر دیوانه شدی چرا این طور صحبت میکنی! موقع اعزام شدن یک حالتی داشتند که مادرش میگفت: «این دیگر بر نمیگردد.»
گزیدهای از وصیتنامه شهید
«… مادر! از شهادتم غمگین مباش و اگر خواستی گریه کنی بر مظلومیت حسین (ع) گریه کن چون گریه بر مولایم حسین (ع) را بسیار دوست دارم.»
«… امام عزیز! گرچه در سال ۱۳۶۲ به اتفاق برادران رزمنده به خدمتتان شرفیاب شدم و دوبار هم در خواب شما را زیارت کردم ولی باز هم مشتاق دیدار و پابوسی شما بودم. افسوس که نتوانستم و انشاالله خداوند لیاقت نصیبم کند در کربلای حسین (ع) پابوس جد بزرگوارت اباعبدالله باشم. انشاالله بنده هم به عنوان سرباز کوچک و نالایق تو، ندای «هل من ناصر ینصرنی» حسین گونه ات را لبیک گفته و وارد میدان نبرد شدم تا بتوانم علم دوستانی که قبل از من رفتند را بلند کرده و به مقصد برسانم.»
«… سلام و درود بر خمینی، فرشته روی زمین. سلام بر تو ای امام بزرگ و ای قلب تپنده امت ایران و ای پیر و مرشد جماران، درود بر تو که چون فرشته بر قلب ۴۰ میلیون مسلمان ایران تابیدی.»