شهید جلال جعفر محمدی
دانشجوی مقطع کارشناسی زبان روسی
تاریخ و محل تولد: ۳۱ خرداد ۱۳۳۹، تهران
تاریخ و محل شهادت: ۱۱ بهمن ۱۳۶۵، شلمچه، کربلای ۵
مزار: بهشت زهرا (س) قطعه ۵۰ ردیف ۵۲ شماره ۱۵
زندگینامه
شهید جلال جعفر محمدی سی و یکم خرداد ۱۳۳۹، در شهرستان تهران چشم به جهان گشود. پدرش محمدجعفر، کادر شهربانی بود و مادرش قدم خیر نام داشت. تا پایان دوره کاردانی درس خواند. ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. از یازدهم بهمن ۱۳۶۵، در شلمچه شهید شد. مزار او در بهشت زهرای زادگاهش واقع است.
پاسدار شهید جلال جعفر محمدی به سال ۱۳۳۹ در تهران در خانواده ای پر جمعیت دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را تا پایان دوره دبیرستان ادامه داد و سپس در کنکور شرکت نموده و در رشته پزشکی قبول می شوند ولی به علت انقلاب فرهنگی و دوران انقلاب وی از رفتن به دانشگاه منصرف میشود و به جمع مردم مسلمان می پیوندد و در تظاهرات و راهپیمایها دوشادوش مردم فعالیت مینمود.
بعد از پیروزی انقلاب به خدمت مقدس سربازی رفته و در آنجا تمایل به خدمت در سپاه را پیدا میکند. با پایان یافتن دوره سربازی وی در سپاه پاسداران مشغول به کار میشود و در این ارگان مقدس کار تکنسین هلیکوپتر را در قسمت نیروی هوایی سپاه را انجام میدهد. پس از چندی با خانم زهره شکارچیان ازدواج مینماید که ثمره این زندگی مشترک تنها یک دختر بنام سمانه است که از وی به یادگار مانده است.
لازم به ذکر است که در زمان شهادت، دخترش ۱۰ ماه بیشتر نداشتند. با شروع جنگ تحمیلی وی بارها به جبهه های نبرد حق علیه باطل میرود و در عملیاتهای مختلفی شرکت مینماید. از آنجائیکه علاقه خاصی به تحصیل و علم داشتند در سال ۶۵ مجدداً در کنکور شرکت می نمایند و در دانشگاه تهران در رشته زبان روسی قبول
می شوند و شروع به ادامه تحصیل می نمایند. تا اینکه سرانجام دوباره به جبهه اعزام و در تاریخ ۱۱/۱۱/۶۵ در علمیات کربلای ۵ در شلمچه خمپاره ای در کنار ایشان به زمین میخورد و ترکش آن به پا و پهلوی چپ او اصابت می کند. بعد از مجروح شدن وی را در درمانگاههای صحرایی پانسمان میکنند و وی را به بیمارستان منتقل
می کنند که ناگهان آمبولانش مورد اصابت توپ قرار می گیرد و وی به درجه رفیع شهادت نائل می آید و دیگر اثری از پیکر و پاک مطهرش پیدا نمی شود.
- حتی المقدور سعی میکردند که نماز شب بخوانند و دائماً با خدای خود در حال راز و نیاز بودند.
- در زمان انقلاب در راهپیمائیها و تظاهرات شرکت می نمودند و بعد از پیروزی انقلاب نیز به خدمت سپاه درآمده و در آنجا به فعالیت می پرداختند. در ضمن عضو بسیج مسجد محل نیز بودند.
گزیده ای از وصیتنامه شهید
بدانید که من آگاهانه در این راه قدم برداشتهام راهی که سعادت انسانها به آن منتهی می شود و هدفم یاری از دین خدا می باشد و فقط برای رضای خداوند متعال به جبهه رفته ام. خدا را شکر می کنم که این توفیق نصیبم شد که به جبهه بروم و دین خود را به اسلام و انقلاب و شهدا ادا نمایم. مکانی که دانشگاه انسانهاست جائیکه با خون بهترین جوانان گلگون شده است. البته مدتی زیادی را در طول سربازی در جبهه بودم ولی هر چه به دنبال شهادت می رفتم آنرا نمی یافتم. علتش هم این بود که خالص نبودم. باید متذکر شوم هدف اصلی من در این راهی که انتخاب کرده ام شهادت نیست ولی اگر شهادت نصیبم شد آن را با آغوش باز می پذیرم.
منبع: مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران تهران بزرگ