شهید کریم عمادی
دانشجوی مقطع کارشناسی رشته فلسفه
تاریخ و محل تولد: ۱۳ آذر ۴۲، سی سخت استان کهیلویه و بویر احمد
تاریخ و محل شهادت: ۱۸ اسفند ۱۳۶۴، فاو
مزار:
زندگینامه
کریم عمادی در سال ۱۳۴۲ در محل ده بزرگ سی سخت در خانه کارگری مستضعف دیده به جهان گشود و در شش سالگی وارد دبستان و سپس مدرسه راهنمایی و سرانجام دبیرستان گردید و در سال ۱۳۶۱ موفق به اخذ دیپلم در رشته اقتصاد و اجتماعی گردید. شهید عمادی که از ابتدا از هوش و ذکاوت سرشاری برخوردار بود. در تمامی دوران تحصیلی از دانش آموزان ممتاز به شمار می رفت. وی همزمان با انقلاب اسلامی فعالیتهای سیاسی و تبلیغاتی خود را شروع نمود و در دوران متوسطه از فعالین انجمن اسلامی دبیرستان شهید بهشتی سی سخت بود وی پس از پایان تحصیلات دوران متوسطه با توجه به نیاز شدید مادی و گرفتاری های خانوادگی به خاطر عشق و علاقه به اسلام و روحانیت وارد مدرسه علمیه ولی عصر یاسوج گردید. در مصاحبه ای که هنگام ورود به مدرسه از ایشان به عمل آمد وقتی از ایشان سؤال شد انگیزه شما برای ورود به حوزه علمیه چیست؟ جواب می دهد که حوزه را بهترین جا برای خودسازی یافته ام شهید عمادی با این انگیزه وارد مدرسه علمیه شد و به خاطر علاقه و استعدادی که داشت خیلی زود و خوب توانست در دروس حوزه ای پیشرفت نماید پس از دو سال که در حوزه مشغول تحصیلات علوم دینی بود با مشورت اساتید خود در سال ۱۳۶۳ در کنکور سراسری شرکت نمود و در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در رشته ادبیات عرب پذیرفته شد و مشغول تحصیل شد. شهید عمادی در طول دوران تحصیل و حتی تا آخرین تعطیلات تابستان ۱۳۶۴ همیشه مجبور بود تابستان ها را به کارگری بگذراند تا بتواند هزینه تحصیل خود را فراهم سازد ولی همییشه از روحیه ای بالا و همتی والا برخوردار بود. وقتی کسی با ایشان برخورد می کرد و یا حتی همدرسان و همکلاسهایش به سختی می توانستند تشخیص بدهند که ایشان با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم می کند لازم به تذکر است که در دوران دانشگاهی نیز از تعلیمات دینی دست برنداشت و در یکی از مدارس دینی تهران تحصیلات حوزه ای خود را ادامه می داد وی به خاطر ناراحتی که از ناحیه زانو داشت نمی توانست در جبهه های جنگ شرکت کند همیشه از این بابت متأسف بود و بارها خون خود را به رزمندگان اهدا می نمود وقتی در مدرسه ولی عصر یاسوج شهریه ماهی پانصد تومانی خود را دریافت می کرد، پنجاه تومان آن را هر ماه به جبهه کمک می نمود تا اینکه به خاطر عملی که در پاییز ۱۳۶۳ بر روی پای وی انجام گرفت بهبودی نسبی بدست آورد و در چهارم اسفندماه ۶۴ همراه کاروان کربلا دانشجویان دانشگاه تهران عازم جبهه گردید و سرانجام در روز ۱۸/۱۲/۶۴ در هنگامی که مشغول ساختن وضو بود در جبهه شطعلی به لقاء معبودش شتافت.
صحبت از شهیدی که هنوز که طنین صدای دعای کمیلش در شبهای جمعه در مساجد سی سخت به گوش می رسد و اگر زنده می بود می توانست در آینده نیروی فکری بزرگی برای منطقه باشد برای عدم اطاله کلام فقط خاطره یکی از دانشجویان همسنگرش را بیان می کنم و برای شادی روحش و تمامی شهدا درود و سلام می فرستم و زندگینامه را به پایان می رسانم.
گزیده ای از وصیتنامه شهید
با حمد و ثنای الهی و درود به روان پاک سید انبیاء الهی حضرت ختمی مرتب رسول اعظم ابوالقاسم محمد (صل الله علیه و آله) و ائمه طاهرین و اولیاء الهی و اولیاء معصومین (علیهم السلام) و سلام به روان پاک شهداء الله راه حق و فضیلت از هابیل تا کربلای حسینی و از کربلای حسین تا کربلاهای ایران و درود بر تمامی رزمندگان راه حق و پویندگان خط محمدی و تمامی انسانهای با ایمان که در مسیر خط سرخ خمینی گام بر می دارند. و سلام پاک به رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی مرجع و فاقد حرکت اسلامی در این قرن حضرت امام خمینی (روحی له الفداء) به تمام یاران و دوستدارانش و مقلدان با ایمان و با اخلاصش باد و لعنت و عذاب جاویدان و عذاب قبر شامل حال دشمنان اسلام و مسلمین و منافقین داخلی باد.
ای حسین بارها زیارت عاشورای تو را می خوانم و می گفتم یا لیتنی کنت معکم … ای کاش من با شما در صحرای کربلا بودم. راز دین خدا، راز تو ای وارث آدم، ای ثمره هستی و ای امام بر حق حمایت می کردم و در راه دفاع از تو و آرمانهای مقدست می جنگیدم. و جانم را خالصانه در راه تو که همان صراط مستقیم الهی است فدا می کردم.
اما سخنی که با مردم دارم … ای مردم مسلمان ما باید از اسلام و قرآن پیروی کنیم. اسلام مکتبی جامع است ما هم باید یک مسلمانی جامع باشیم به نحوی که تمام واجبات را انجام دهیم.اردیبهشت ۱۳۶۵