شهید غلامرضا طالب
دانشجوی مقطع کارشناسی رشته حسابداری
تاریخ و محل تولد: ۸ اسفند ۱۳۳۴، شمشهد
تاریخ و محل شهادت: ۴ خرداد ۱۳۶۱، خرمشهر، عملیات بیت المقدس
مزار: بهشت رضا (ع) مشهد
زندگینامه
شهید غلامرضا طالب تا سال دوم دانشگاه در رشتهی حسابداری تحصیل نمود و به علت وقوع انقلاب فرهنگی و تعطیل شدن دانشگاه در بخش حسابداری آزمایشگاه جهاد دانشگاهی مشغول به کار شد. او فردی منظم، منطقی، و با استدلال بود. اسلام را نیز با شناختی کامل و منطقی استوار پذیرفته بود، او یک عارف به تمام معنا بود.عرفان از تک تک کلام و رفتارش پیدا بود او مخلصی فداکار زاهدی بی ریا و عاشق راستین حق بود او هنگامی که میخواست به جبهه برود به خانواده گفته بود به دیگران نگوئید که من به جبهه میروم به استقبال من نیایید چون نمیخواهم کارم آغشته به ریا شود. در نامهای که از جبهه ارسال نموده بود از همه حالیلت طلبیده بود. هنگام رفتن از مادر اجازه رفتن خواست مادر گفت فرزندم مگر تو از فرزندان ائمه بالاتری باید به راه اسلام بروی و او با شنیدن این سخنان گرانمایه با شور و شعفی غیرقابل وصف راهی جبهه شد برخوردار شد و در اولین اعزام به درجه شهادت نائل شد.
گزیدهای از وصیتنامه شهید
درورد خداوند متعال بر پیامبر اسلام و ائمه اطهار (ع) و رهبر عالی قدر انقلاب اسلامی، امام خمینی، دامت برکاته و تمامی شهیدان و خدمتگذاران اسلام شکر بی حد خدای تبارک و تعالی را که بر همه ما منت گذارده حقانیت اسلام را در پرتو این انقلاب اسلامی به رهبری نائب ولیعصر (عج) و ملتی شهادت طلب آشکار گردید.
شهادت رمز پیروزی اسلام است و و آرزوی هر مسلمان مومن همه دریافتهایم که تا روزی که این امت در راه خدا شهید بدهد بیمه خواهد بود و باید از آن روزی بترسیم که شهیدی در راه اسلام و قرآن نداشته باشیم؛ این حقیر این همه خود را شامل لطف و رحمت خدا نمی دانم که شهید شوم … دوری از مظاهر مادی و تعلقات آن مرا خوشحال کرده است و فکر اینکه اگر روزی برگردم و روزی بالاجبار در این گردونه می افتم و در پیچ و خم زندگی با هرکس و ناکسی باید درگیر شوم، سخت ناراحتم میکند، اگرچه فشاری که بر روحم میآید به علت بودن در این قالب مادی طاقت فرساست و این محدودیت مرا رنج میدهد لیکن یاد خدا به من آرامش می بخشد و الا بذکر… تطمئن القلوب خدایا چه گمراه بودم که ترا نشناخته بودم و به واسطه دوری از تو چه ستمها بر خود روا داشتم خدایا تو را در دل به عظمت و بزرگی یاد میکنم درود بر محمد و آل محمد. خدایا به حق انبیاء و اولیائت و خاصات و مقربانت نور معرفت و عشق به خود را در دل ما روشن کن خدا این حجاب منیت و خودپرستی را خودت محو کن گفت: برفکن این پرده پندار را / تا به چشم یار بینی یار را
خدایا پیامبرت به عیادت و دلداری کسی رفت که هرگونه آزار را بر او روا میداشت آیا روا نیست که حجت بر ما که به عشق اسلام اینجا گرد آمدهایم نظر لطفی کند و ما را لایق دیدارش بداند....
به پدر و مادر عزیزم می گویم اگرچه هیچ وقت نتوانستم جبران زحمات شما را بکنم اما همیشه در فکرش بودهام مرا ببخشید و از من راضی باشید. از خواهران و برادر انم و دیگر نزدیکان طلب آمرزش میکنم. مطلب برای گفتن بسیار است لاکن خون شهدا (البته نه خون این حقیر) گویای همه چیز است و یک راه سعادت بیشتر وجود ندارد و آنهم گذشت از جان و مال در راه اسلام است همیشه زحمات انبیاء و ائمه اطهار (ع) را بخاطر داشته باشید و بعد ببینید آنها چه بودند و ما چه هستیم. از روزی که به اینجا آمدهام برادران عزیزم در کنارم شهید شدهاند برادرانی که به مسئولیت خطیر خود واقف بودهاند، از آزمایش الهی پیروز بیرون آمدهاند.بیاد چند بیت شعر می افتم که:
وقت ار نشناسد دل و کاری نکند / بس خجالت که از این حاصل ایام برویم
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو / با دم از کشته خویش آمد و هنگام درو
آبرو میرود و ای ابر خطا شوی ببار / که به دیوان عمل نامه سیاه آمدهام
از خدای تبارک و تعالی عاجزانه میخواهم که به همه ما خلوص نت عطا کند چرا که می دانم:
" قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ / إِلَّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ"
خدایا ما را نیامرزیده از این دنیا مبر خدا یاور و نگهدار شما باشد.