شهید احمد امی
دانش آموخته کارشناسی رشته زبان انگلیسی
تاریخ و محل تولد: ۲۵ فروردین ۱۳۳۶؛ روستای آهوانو دامغان
تاریخ و محل شهادت: ۱۵ دی ۱۳۵۹، پاسگاه زید
مزار: آهوانو دامغان
زندگینامه
شهید احمد امی در سال ۱۳۳۶ در خانوادهای پرجمعیت در روستای آهوانو، شهرستان دامغان چشم به جهان گشود. او پنجمین فرزند خانواده بود. خانوادهای فقیر و کم درآمد.
احمد از همان دوران با فقر و نداری آشنا شد. بعد از اتمام تحصیلات ابتدایی در روستا، برای ادامه تحصیل به دامغان رفت. در دامغان پدرش مشغول تحصیل علم فقه بود و منبع درآمدی نداشتند. به همین دلیل هم مجبور شد پدر را ترک گوید و به گرمسار نزد برادر بزرگتر برای ادامه تحصیل برود. تا سال ۵۳ آنجا ماند. بعد از آن در سال ۵۴ به دامغان برگشت و همان سال موفق به گرفتن دیپلم ریاضی شد و به دانشگاه راه یافت و در رشته زبان انگلیسی شروع به تحصیل نمود. در جریان پیروزی انقلاب همچون جوانان مسلمان این سرزمین در تظاهرات و راهپیماییها شرکت میکرد. او در روزهای پیروزی انقلاب در بهمن ماه به تهران آمد و همگام با امت اسلام از انقلاب و نهال کوچک آن پاسداری کرد. پس از پیروزی انقلاب هم به گونههای مختلف در جهت برقراری و استقرار بیشتر این نظام کوشید. شهید در دفترچه و تقویمهای خود تمام حوادث روزانه را مینوشت و جالب اینکه این وقایع را به زبان انگلیسی مینوشت. او در سال ۵۹ موفق به اخذ لیسانس شد. و بعد از آن به خدمت سربازی شتافت. بعد از سه ماه که دوره آموزش را به اتمام رساند، در آبادان ۵۹ موفق به گرفتن درجه افسری (ستوان دومی) گردید. و بعد از آن با توجه به شروع جنگ تحمیلی به جبهههای نبرد رفت و به اتفاق سایر رزمندگان به لشگر ۹۲ زرهی اهواز پیوست و در جبهه هویزه به نبرد پرداخت قبل از رفتن به جبهه اهواز برای دیدن خانواده به دامغان رفت و در آنجا مدتی ماند، در این مدت با روشن کردن اهداف اسلام و انقلاب به خانواده ثابت کرد که رفتنش ضروری است بعد از برگشت به جبهه بود که در یک حمله وسیع در ۱۶ دی ماه ۵۹ در منطقه هویزه به درجه رفیع شهادت رسید و خون سرخش را در راه اسلام و رشد انقلاب هدیه کرد شهید در مدت حضور در جبهه فعالیتهای مؤثر داشت. او از آنجا دو نامه به خانواده اش و برادرش نوشته که حاکی از روحیه قوی اوست. او ساده و صمیمی جبهه را توصیف کرده، عظمت و شکوه آن را، لحظههای شهادت و عروج را به تصویر ذهن گذاشته است.
او از مشکلات جبهه گفته از کمبود تانکها و مجهز بودن دشمن. او از ایمان راسخ رزمندگان گفته. او نهایت را در جبهه برای برادرش توضیح داده و فقط حضور در آنجاست که میتواند به انسان بفهماند که جنگ و شهادت و دفاع یعنی چه و چه مفهومی دارد. آری او با تمام وجود در راه دفاع گام برداشت. بعد از سنگر دانشگاه او جبهه را انتخاب کرد و در آنجا امتحان الهی خود را مهمترین امتحان زندگی کوتاهش بود پس داد و به سوی ابدیت با روی گشاده و دست پر رفت. شهید در وصیت نامهاش نکات مثبت و برجسته ای را ذکر کرده است، که همانند سایر وصیت نامهها گهربار است.
زندگی شهید احمد با تمام فراز و نشیبهایش در جبهههای نور با به کمال رساندن او در تاریخ ۱۶ دی ماه ۵۹ پایان یافت و خط سرخ شهادت را برگزید.
بعد از آن در سال ۶۲ برادر شهید یعنی شهید محمود امی به جبههها شتافت و در ادامه خط خونین برادر او هم در سن ۱۷ سالگی به شهادت رسید. با شهادت او خانواده صاحب دو شهید بزرگوار شدند که یادشان همواره زنده است.
گزیدهای از وصیتنامه شهید
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاَ بل احیاء عند ربهم یرزقون
ضمن آرزوی موفقیت برای همه مسلمانان جهان و شما ملت عزیز ایران، همه میدانیم که در زندگی دو راه بیشتر پیش رو نداریم و اگر غیر از این بگویند خودشان را گول زدهاند. دو راه یکی راه خدا و دیگری راه شیطان. پس بهتر است قبل از آنکه دنباله رو شیطان در بیاییم و به گناه برسیم خود را تکانی داده و به راه راست هدایت شویم و این امر ممکن نیست الا با تقوا و خداجویی و پیروی کردن از دستورات خدا، ائمه اطهار و ولایت فقیه. در غیر این صورت راه واقعی خدا را نمیتوان در پیش گرفت. مخصوصاَ در مورد ولایت اگر میخواهید در این دنیا و آخرت سربلند و روسفید باشید ولایت داشته باشید و نگذارید که وقایع صدر اسلام دوباره تکرار شود.
برادران و خواهران، اسلام با ارزشتر از آن است که با مسائل دنیوی مقایسه شود. و برای کوچکترین مسئلهای از اسلام خرده گیری شود. بدانید که مشکلات در اسلام امتحان الهی است که خدای میخواهد ما را به درجات والای انسانی برساند.
دشمن ممکن است که در صدد تضعیف روحیه مردم باشد و این به دلیل شکستهای او در جبهه هاست. پس وظیفه مسلمین و ملت عزیز ایران مقاومت در برابر مشکلات است. ما باید دلسوزانه کار کنیم و منتظر نباشیم که انقلاب و اسلام برای ما کار کند و به ما پست و مقامی بدهد. انشاءالله خداوند همه ما را در جهاد اکبر و جهاد اصغر پیروز گرداند و به آنچه که خدا انسان را برای آن آفریده، برسیم.
پدر و مادر عزیزم از شما طلب بخشش دارم امید وارم که صبر و استقامت را پیشه کنید. مرگ همانا برای آدمی حلاوت و شهادت اوج عظمت انسان یعنی معراج اوست. در آخر از همه دوستان طلب بخشش دارم.