شهید سید میرمرتضی زمانی ثانی
دانشجوی دوره کارشناسی رشته حقوق
تاریخ و محل تولد: ۱۳ اردیبهشت ۱۳۳۵، مرند
تاریخ و محل شهادت: ۹ دی ۱۳۶۵، شلمچه؛
مزار: گلزار شهدای باغ رضوان مرند
زندگینامه
سید مرتضی اسم بامسمایی داشت و علامت و نشان رضایت خدا از او همان شهادت مظلومانه وی می باشد. نورانیت معنوی و صفای باطنی و کرامت اخلاقی وی طوری بود که او را از همان دوران کودکی از دیگران ممتاز می نمود. در اواخر دوره ی دبیرستان علاقه شدید به مطالعه کتب مذهبی و کسب معارف الهی پیدا کرده و تا آنجا رفت که خود مدرس توانا برای جوان ها و نوجوان های این منطقه گردید و کلاس های درس او از آثار شهید مطهری و اصول عقاید بسیار مفید و پرفیض و … بود و بیشتر شاگردان این کلاس ها در جریان انقلاب و جنگ تحمیلی شهید شدند و خود نیز در انقلاب و فعالیت های انقلابی سهم به سزایی داشت و کوتاهی نمی کرد. اگر جان و دلش در آتش عشق به خدا می سوخت جسم مبارکش نیز در آتش کینه دشمنان چنان سوخته بود که قابل شناسایی نبود.
بعد از شهادت ایشان انواع کتاب های مذهبی وی را که در منزلمان موجود بود یک مقدار از آنها را به حوزه علمیه ی قم هدیه کرده و بقیه را (در شهرستان قم) جمع آوری کرده و یک کتابخانه به نام سید مرتضی در این شهر دایر کردیم تا مردم بتوانند از این آثار شهید استفاده کرده تا شاید مثمرثمر واقع شود.
ایشان در وصیت نامه متذکر شدند به اطاعت از ولی فقیه و اینکه اگر می خواهید به دام افراط و تفریط و غربگرائی و … نیفتید در اطاعت از ولی امر و رهبر انقلاب اسلام متعهد باشید و به نماز اول وقت و تلاوت و تدبر در قرآن و پرهیز از غیبت برادران دینی اهتمام فراوان داشت و سفارش بسیار می کرد.
خاطره ای از زبان مادر شهید: او در مراقبه اعمال روزانه خود خیلی دقیق بود و مواظب بود که واجبی از او ترک نگردد و به حرامی مرتکب نباشد و بعد از شهادت برادر گرامی اش برای رعایت حال ما طوری وانمود می کرد که من در قم مشغول تحصیل هستم (چون در رشته حقوق مشغول به درس بودند). از طرفی برای اینکه در انجام فریضه ی جهاد کوتاهی نکرده باشد و نیز مرتکب گناه و دروغگویی نباشد مقداری از خاک شهرستان قم را همراه خود به جبهه می برد که هر وقت به ما تلفن می زد روی آن خاک می ایستاد و به ما اطمینان می داد که من در قم هستم و با این عمل ما را آرامش می داد یعنی هم واجب و هم ترک حرام می نمود و هر وقت ما از شهادت برادر کوچکش احساس دلتنگی می کردیم میگفت ناراحت نباشید خدا را شاکر باشید که چنین نعمتی را به ما ارزانی داشته و خانواده ما را لایق این نعمت دانسته.
گزیده ای از وصیتنامه
«عزیزانم! از جان و دل امر رهبر را اجرا کنید واجبات شرعی را عمل نمایید و دعاگوی رزمندگان باشید و از خدا بخواهید که از تقصیرات همه ما بگذرد و عفومان بفرماید.»